سيزده آبان و سياست خارجی مخالفان دولت
- مهدی خلجی
- پژوهشگر موسسه مطالعات خاورنزدیک واشنگتن
به نظر می رسد سيزده آبان فرصتی تازه در اختيار مخالفان دولت جمهوری اسلامی میگذارد تا اعتراضهای خود را به نتيجه انتخابات دهم رياست جمهوری و اعلام پيروزی محمود احمدینژاد ادامه دهند.
همچون روز قدس که برخی از شعارها سياست خارجی جمهوری اسلامی را آماج میگرفت، رهبران حکومت از جمله آيت الله خامنهای نگرانی خود را نسبت به حذف "مرگ بر آمريکا" و "مرگ بر اسراييل" از شعارهای تظاهرات سيزده آبان ابراز کردهاند. آيا مخالفان دولت از فرصت تظاهرات سيزده آبان برای مخالفت با سياستهای خارجی تثبيتشدهی جمهوری اسلامی بهره خواهند گرفت؟
سياست خارجی تابع سياست داخلی
سياستشناسان بسياری باور دارند سياست خارجی هر کشوری تابع موازنه قوا و منطق سياست داخلی آن کشور است. بر اين پايه، شماری از تحليلگران غربی گفتهاند تمايل کنونی دولت محمود احمدینژاد به مذاکره با آمریکا و حل ديپلماتيک مناقشه هستهای، تا اندازهای برخاسته از فشار اعتراضهای گسترده به نتيجه دهمين انتخابات رياست جمهوری و برای کسب مشروعيت در سطح بين المللی است.
دولت جمهوری اسلامی خود اعلام کرده که بر خلاف سالهای پيش از زمامداری محمود احمدینژاد، ايران اکنون در چنان موقعيت بالايی است که میتواند بدون هراس از دست دادن موفقيتهای هستهای خود با کشورهای گروه پنج به اضافه يک به مذاکره بپردازد و حتی امتياز بگيرد. پرسش اصلی اکنون اين است که حرکتهای اعتراضی در ايران که به دست ميرحسين موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی، صاحبمنصبان بلندپايه پيشين جمهوری اسلامی رهبری میشوند، چه خواستههای مشخصی در زمينه سياست خارجی دارند و برای تأمين خواستههای خود تا چه اندازه میتوانند بر دولت محمود احمدینژاد فشار وارد کنند.
خواستههای مبهم، حرکتهای ناهمگن
رهبران سهگانه حرکتهای اعتراضی، تاکنون، به ندرت در زمينه سياست خارجی اظهار نظر مشخصی کردهاند. با اين همه، چنين مینمايد که در زمينه مسأله هستهای، رهبران اين اعتراضها به طور مشخص هوادار سياستهای دوران رياست جمهوری محمد خاتمی هستند و تصميمات کنونی محمود احمدینژاد را در تعارض با آن سياستها و از ميان برنده دستاوردهای آن میبينند.
مذاکرات تيم هستهای جمهوری اسلامی با کشورهای گروه پنج به اضافه يک و نيز مذاکرات دوجانبه ايران در يکم اکتبر در ژنو، معضلی جدی را برای رهبران مخالفان در ايران پديد آورد. پس از مذاکرات يکم اکتبر، ميرحسين موسوی در ديدار با مهدی کروبی، مذاکرات هستهای در ژنو را «موجب حيرت» خواند و گفت:"قول و قرارهايی که در ژنو داده شده، اگر اجرا شود، برباد دادن همه زحمات هزاران دانشمند در کشور است و اگر اجرا نشود زمينه اجماعی را برای تحريم گسترده عليه ايران ايجاد خواهد کرد."
بر پايه اين گفتهها به طور دقيق نمیتوان گفت که رهبران مخالفان در ايران آيا با مذاکرات هستهای و نيز مذاکره با آمريکا موافق هستند و آن را در مسير تأمين منافع ملی ايران میبينند يا نه. ميرحسين موسوی در چهاردهمين بيانيه خود پس از انتخابات سياست هستهای محمود احمدینژاد را به "کناره گيری از متانت و خردورزی" متهم کرد و دولتمردان کنونی را کسانی توصيف کرد که "حتی در تسليم شدن و کرنش کردن افراطگرند."
جدا از رهبران، مردم و گروههايی که در اين اعتراضها شرکت دارند، به رغم يکدستی در مخالفت آشکار با نتايج اعلام شده انتخابات، در باره سياستخارجی ديدگاه واحدی ندارند. برخی از تظاهراتکنندگان مخالف دولت در روز قدس، شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ايران» سر دادند. ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، بعدها از اين گونه "شعارهای افراطی" انتقاد کردند. محمد خاتمی، در سخنان اخير خود گفته است: "اگر ما که به اصل نظام اعتقاد داريم، نتوانيم حرف بزنيم، ديگران که اعتقادی ندارند دست به عمل خواهند زد و نتيجه عمل آنها چيزی نيست که مطلوب ما باشد."
بخش قابل توجهی از کسانی که در جريان اعتراضها به انتخابات رياست جمهوری شرکت داشته و دارند، خواستههايی فراتر از اصلاحات جزيی در چارچوب قانون اساسی و ولايت فقيه دارند.
انگيزههای مخالفان در بيان مبهم خواستهها
به نظر میرسد مبهم گذاشتن خواستهها به ويژه در زمينه سياست خارجی، تصميم عامدانه و آگاهانه رهبران مخالفان است. در درجه نخست آنان به کشورهای غربی نه چشمداشتی دارند و نه اصولاً باور دارند که حقوق بشر و دموکراسی اولويت اصلی آن کشورها در تعامل با کشوری مانند ايران است. ميرحسين موسوی در آخرين بيانيه خود گفته است دولتهای خارجی "اگر لازم باشد با وجدانی آرام بر سر جنبش امروز ايرانيان پشت ميز معامله مینشينند و به همان مقدار آزادی و توسعه سياسی که در کشورهای همسايه وجود دارد برای ملت ما قناعت میکنند."
از سوی ديگر، ممکن است رهبران مخالفان تصور کنند برجسته و مشخص کردن خواستههای آنان، حرکتهای اعتراضی را آسيبپذيرتر میکند و دست حکومت را در سرکوب مخالفان بازتر میگذارد. در نتيجه طرح ابهامآلود خواستهها ممکن است روشی برای ايجاد مصونيت بيشتر برای حرکتهای اعتراضی به نظر برسد.
اما دليل مهمتر شايد همان تنوع و ناهمگنی باشد که رهبران در طيفهای گوناگون مخالفان میبينند. از کسانی که به تغييرات و اصلاحات جزيی در سياستهای جمهوری اسلامی خرسند خواهد بود تا کسانی که جز به تغيير قانون اساسی و الغای نهاد ولايت فقيه رضايت نمیدهند، در رشته اعتراضهای پس از انتخابات شرکت کردهاند.
طرح مشخص خواستهها از جمله خواستههای مربوط به مناسبات ايران و آمريکا و نيز برنامه هستهای میتواند شکاف ميان طيفهای گوناگون مخالفان را ژرفتر کند و در نتيجه با تهديد انسجام و همبستگی ظاهری موجود، از توانايی رهبران برای هدايت اين جريان بکاهد. آنچه احتمالاً برای رهبران مخالفان اولويت اصلی را دارد، تداوم اعتراضها و وحدت معترضان است.
غرب و چشمانداز به قدرت رسيدن مخالفان
تصميمگيرندگان و تحليلگران سياسی کشورهای غربی نيز در باره جريانهای اعتراضی در ايران و ديدگاهها و خواستههای رهبران آن برداشت يکدستی ندارند. برخی میانديشند که به قدرت رسيدن رهبران مخالفان تغييری بنيادی در سياست خارجی جمهوری اسلامی پديد نمیآورد. شماری ديگر بر اين عقيدهاند که اين ديدگاه تنها در صورت پيروزی ميرحسين موسوی در انتخابات رياست جمهوری ممکن بود صادق باشد.
اما پيدايش بحران داخلی، شکاف در بدنه حاکميت و بالارفتن سطح اعتراضها و خواستهها، موجب شده که رهبران مخالفان اگر به قدرت برسند، ناگزير سياستهای متفاوتی را از آنچه در سی سال گذشته اتخاذ شده، در پيش بگيرند. اين دسته میگويند پيروزی رهبران مخالفان اکنون به معنای محدود کردن قدرت تندروها، کاهش اقتدار ولی فقيه و به پس راندن نفوذ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
حاصل اين سردرگمی و ابهام آن است که بيشتر تصميمگيرندگان سياسی در غرب نمیتوانند با اطمينان بگويند رسيدن به سطحی از توافق با دولت محمود احمدینژاد بر سر مناقشه هستهای آيا به تقويت موضع مخالفان در ايران میانجامد يا مخالفان را تضعيف میکند. برخی میگويند اين توافق ممکن است به محمود احمدینژاد که مشروعيت انتخابی و دموکراتيک موقعيت او در کشور زير پرسش است، مشروعيت و ثباتی بين المللی ببخشد و در نتيجه به جريانهای اعتراضی در ايران آسيب برساند.
اما گروهی ديگر نيز بر اين باورند که توافقهای محتمل محمود احمدینژاد با غرب میتواند خطر حمله نظامی به ايران را کاهش دهد و در نتيجه فرصتی طلايی به مخالفان هديه کند که در روندی آرام و درونی به اعتراضهای خود ادامه دهند و خواستههای خود را پيگيری کنند. همچنين فقدان خواستههای مشخص به ويژه در زمينه مذاکره با آمريکا و توافق هستهای ايران و غرب، موجب شده که غربيان چشمانداز دستيابی مخالفان به قدرت را، دست کم در آينده نزديک، چندان روشن نبينند.
در نتيجه بسياری از تصميم گيرندگان غربی ترجيح میدهند مسأله حمايت از حقوق بشر در ايران را از پرونده هستهای جمهوری اسلامی جدا کنند و در مذاکرات هستهای با ايران، بر روی بحران داخلی چندان تأکيد و تکيه نکنند. به نظر میرسد تا زمانی که رهبران مخالفان دولت در ايران، ديدگاههای مشخصی را در زمينه سياست خارجی و مواضع جمهوری اسلامی در زمينه پرونده هستهای تدوين و اعلام نکنند، امکانی برای امتيازگيری از دولت محمود احمدینژاد هم نخواهند داشت.
گرچه ممکن است در تظاهرات روز سيزده آبان شعارهايی مانند "مرگ بر آمريکا" و "مرگ بر اسراييل" از فهرست شعارهای بخش عمدهای از مخالفان دولت حذف شود، اما نبود سياست روشن اعلامشده از سوی رهبران مخالفان در باره رابطه با آمريکا و جلب اعتماد بين المللی در زمينه بحران هستهای، از ديدگاه غربيان، وزن چندانی به شعارهای خيابانی نخواهد داد.
با اين همه، گفتنی است که دولت محمود احمدینژاد نيز در پيگيری سياست تازه خود برای مذاکره با آمريکا و حل ديپلماتيک مناقشه هستهای با دشواریهای عمدهای روبه روست. اين دولت نگران از دست دادن هواداران تندرو خود در پی دستيابی به توافق با کشورهای غربی است و هراس از آن دارد که متهم به سازشگری و تسليم شود.
ظاهراً سياست رهبران مخالفان نيز اين است که تا اندازهای با تأکيد بر افراطگری دولت محمود احمدینژاد، آن را به "کرنش" در برابر غربيان متهم کنند. اگر وضعيت به همين روال پيش رود، به نظر میرسد کشورهای غربی به ويژه گروه پنج به اضافه يک ترجيح خواهند داد در باره حرکتهای اعتراضی داخل کشور، همچنان موضعی بیطرف و غيرفعالانه اتخاذ و بيشتر بر سر توافق با دولت محمود احمدینژاد تمرکز کنند.